دست هایش را در هم گره کرد و به طرف دهانش برد. سعی می کرد با بازدم نفس هایش آنها را گرم نگه دارد. مدادش را برداشت و به نوشتن ادامه داد.
بابا آب داد- بابا نان داد- بابا ...
قلم روی کاغذ حرکت می کرد و تنها کلمه بابا را ثبت می کرد.
بابا – بابا – بابا ...
با نوشتن این کلمات اشکش پررنگ تر می شد و بیشتر سرازیر می گشت.
- بیا دختر گلم. خوشگل بابا. برو بالا ببینم چند کیلویی.
دخترک سرش را بالا گرفت. همه جا را تار می دید. دو دستش را بالا برد و با آستینش اشک هایش را پاک کرد. مردی را همراه دخترش دید که مقابل وی ایستناده اند. دختر تقریبا هم سن و سال خودش بود. یک کاپشن قرمز رنگ پوشیده بود که گل های صورتی روی یقه آن را تزئین کرده بود. لپ هایش گل انداخته بودند و خنده از لبانش قطع نمی شد.
نشان وزنه روی عددی ایستاد. دخترک آن را خواند و در قبال آن یک سکه 25 تومانی دریافت کرد. از صبح این اولین کسی بود که به او مراجعه کرده بود.
پدر و دختر راه افتادند. چشمان دخترک رد پاهای آنها را در برف دنبال می کرد و اشک هایش آرام و بی صدا روی زمین می ریخت.
سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.
سلام.این داستانک خیلی قشنگ بود!در ضمن عنوان وبلاگتونم خیلی قشنگه...شب...سکوت....کویر.
موفق باشید!
ارآمد و زمستانی دیگر از زندگی ما رخت بر بست. بیایید همگی در این ایام دعا کنیم و مدینه فاضله و گمشده انسانی را بار دیگر صدا کنیم. خدایا به حرمت کسانی که دوستشان داری به ما بیاموز که دل دوستدارانت را پر از امید و رحمت نمودهای .. خدایا به ما بیاموز که خدمت به خلق از هر عبادتی بالاتر است.. خدایا در این سال جدید به ما بیاموز که ... نوروز مبارکباد.
سلام.داستان خیلی قشنگی بود.
امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه.
شاد وسلامت باشی.
سلام .
از اینکه سر زدی ممنون .. سرت ک درد نگرفت
داستانکت هم جالب بود
آژ کردم
زود بیااا
خیلی غمگین و زیبا بود . دیگه واقعاْ نمیدونم چی بگم ...
سلام ...
خیلی قشنگ بود ... خیلی ...
سلام دوست من، نوشتهتون هم قشنگ بود و هم پر معنی. شاد باشید
قشنگ بود ولی راستشو بخواید من تحت تاثیر قرار نگرفتم!چون خیلی بدتر از اینا رو در اطرافم میبینم!
اینم یکی از هزاران داستانی هست که تو دنیای ما آدما اتفاق
میفته..
قشنگ بود
موفق باشید
سلام سال نو مبارک ایشااله سال خوب خوبی داشته باشی.داستانکتم جالب بود بابایی!!!!!!!!!!
سلام...
داستان قشنگ وتاثیر گذاری نوشته بودی از اینکه برام نظر گذاشتی متشکرم با اجازت لینک وبلاگت را گذاشتم توی وبلاگم..مطلب رادیو فردا هم محشر بود.اما خودمونیم از تقویم تاریخ ایران با اون آهنگ زشتش و قصه شبهای تکراری و مسخره واخبارهای دروغ رادیوی ایران خیلی بهتره مگه نه؟!
موفق باشی
الهی بمیرم.....
سلام کارتون واقا عالیه موفق باشید
فرصت کردین به من هم سر بزنید
اصل غافلگیری داستانکتو خیلی قشنگ کرده
با تبادل لینکی موافقی
ممنون
این شعر لری بختیاری
منم لینکیدمت
منتظر همکاری های بعدی هستم
دستم بو گل می داد و مرا به جرم چیدن گل محکوم کردن
اما کسی فکر نکرد که شاید من گلی کاشته باشم...
سلام
خیلی کم پیدااااا شدیااااااااااا.
سلام
میگم این نوشته ها که بالای وبلاگت میامد و میره چه جوریه؟
ممنون
سلام داداش پیمان . خوبی ؟ عالی بود . مرسی . راستی نمی یای دیگه پیشم ؟ منتظرت می مونم . دوست دارم
داستان خیلی قشنگی بود
واقعا وبلاگه محشری دارید من شما رو لینک کردم دووووووووووست عزیز شما هم اگه دوست داشتید این کا رو بکنید
واقعا خیلی سوز ناکه وازینم سوزناکتر میشه
پدر ... پدر ...
تنهاترین کلمه ایست که وقتی اون رو می نویسم یا میگم یا میشنوم بی اختیار یاد یه تکیه گاه محکم می افتم یاد کوه یاد ...
سلام دوست عزیز . قشنگ نوشته بودی الهی هیچ کس بی پدر نشه
خوشحال میشم به منم سر بزنی
بای بای
کجایی؟
سر نمیزنی
سئوالموهم جواب ندادی
سلام
داستان کوتاه بنوبیس بازم...
سلام
لینک وبلاگتو تو نظرات یکی از وبلاگها دیدم و بهت سر زدم
داستان جالبی بود وبلاگتون شبیه سایت شرکتی می مونه
خیلی خوب طراحی شده مخصوصا لینک دونی
البته طراحی وبلاگ تو بلاگ اسکی خیلی با کلاس تر هست
راستی به وبلاگم سر بزن و نظر بده
منتظرم
یا علی
ممنون
ولی من ای دی یاهو دارم ولی مسنجر نمیرم
ممنون
سلام
ممنون که به من سر زدی بازم بیا
راستی با تبادل لینک موافقی ؟
منتظر جوابم
سلام
نمی خوای آپ کنی ؟منتظریم.....
سلام از ابن که به بلاگ من سرزدید ممنون بله با تبادت لینک موافقم موفق باشید
سلام خوبین ممنون که به من سرزدین بلاگ جالبی دارین
با تبادل موافقم
در ضمن آیدی من sayeh_k79 اگه دوست دارین میتونید اد کنید
موفق باشیددرضمن من ۲ تا لاگ دارم اگه دوست داشتین متونید سربزنید www.sayehmetallica.blogfa.com