شهر ما ٬ خانه ما

صحنه اول : ترافیک سنگینی شکل گرفته بود. دستش را به طرف کیسه ای برد که روی صندلی کناری اش قرار داشت. یک مشت تخمه برداشت و شروع کرد به خوردن. سریع و بی وقفه آنها را می شکست و پوست هایش را از پنجره به بیرون می ریخت. بعد از چند دقیقه ماشین ها راه افتادند. ماشین ها از روی آشغال ها رد می شدند و آنها را در دیگر نقاط بزرگراه پخش می کردند.

صحنه دوم : دخترک کنار مادرش در ماشین نشسته بود. کیکش را تمام کرده بود. کاغذ و پلاستیک آن را در دستش نگه داشته بود. مادرش آنها را گرفت و از پنجره ماشین به بیرون پرتاب کرد.

صحنه سوم : همراه با سطل زباله از خانه خارج شد. به سمت جوب آب کنار خیابان رفت٬ سطل را داخل جوب خالی کرد و برگشت.

صحنه چهارم : به همراه چند نفر از دوستانش سوار مترو شد. مرتب با هم شوخی می کردند. بلیطی را که در دستش بود٬ ریز ریز کرد و روی سر دوستانش ریخت. کاغذ پاره ها کف واگن ریخت. ایستگاه بعد پیاده شدند.

****

روزانه شاهد موارد بسیاری از این دست در شهر تهران و دیگر شهرها هستیم. صحنه های زشتی که بر اثر تکرار دیگر برایمان عادی شده و بی تفاوت از کنار آنها می گذریم. اما چرا؟!!!

آیا شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که به نظافت شهر خود اهمیت نمی دهید؟ نسبت به خانه خود چگونه عمل می کنید؟ آیا تا بحال در برخورد با اینگونه افراد عکس العملی نشان داده اید؟

هر روز صبح زود وقتی از خانه خارج می شوم٬ شاهد صحنه ای هستم که باعث تٲسف است. هر روز یکی از کارکنان شهرداری مشغول جمع آوری زباله های باغچه کوچک کنار خیابان است که مردم در طول روز گذشته داخل آن ریخته اند. کاغذ بسته های خوراکی٬ بطری نوشیدنی ها٬ ته سیگار و ...

با آنکه در طول مسیر سطل زباله هم قرار داده شده٬ اما مردم همچنان زباله های خود را درون جوب و یا داخل باغچه می ریزند.

همچنین بارها شاهد پرتاب ته سیگارها از ماشین ها به سمت کناره های بزرگراه ها و خیابان ها هستیم.

روزی را تصور کنید که مأموران شهرداری کار نکنند. - تنها یک روز- ؛ حال با توجه به حجم بالای زباله که در شهر پرجمعیتی در تهران تولید می شود (تولید روزانه بیش از هفت هزار تن زباله خانگی و بیست هزار تن نخاله ساختمانی) چه اتفاقی خواهد افتاد؟!!!

ایکاش کمی برای سلامت خود و دیگران اهمیت قائل می شدیم.

امیدوارم روزی فرا برسد که هرکس خود را در قبال نظافت شهر٬ مسئول بداند.

 

مطالب مرتبط:

مدیریت شهری " طلای کثیف " را دور می ریزد!... گزارش "مهر" از اجرای طرح تفکیک زباله از مبداء.

تولید سالانه 5/2 میلیون تن زباله خشک در تهران.

عکس هایی که از اصطلاح شهر ما خانه ما گرفته شده است.

دختران حوا

ویلیام جیمز٬ فیلسوف آمریکایی می گوید: « حیا و خودداری ظریفانه زن غریزه نیست٬ بلکه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این است که دنبال مردان نروند٬ خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند؛ زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خو یاد دادند.»

آیا هم اینک نیز اینگونه است؟

دوباره کودک شوید

اگر می بینید که دلتان برای کودک درونتان تنگ شده٬ شاید با شناخت این موضوع که او چندان دور نیست بتوانید تماس دوباره با او برقرار کنید. در واقع٬ چیزی که مانع شما می شود بی میلی خودتان در شناخت و پذیرش آن کودک است.

ببینید چقدر نزدیک شدن با مردمی که می توانند مثل کودکان رفتار کنند فرحبخش است. اینان معمولا شادترین و کارآمدترین کسانی هستند که می شناسید٬ مردمانی که فراموش نکرده اند که می توان در عین حال هم شاد و هم مسئول بود. بهتر از اکثر مردم می دانند که چگونه کودک درونشان را آزاد بگذارند. ترسی از افکار دیگران ندارند. می توانند مانند زمان کودکی گاه به گاه به طور کامل غرق در تخیل شوند. می دانند که « زندگی راستین » همه اش کار و هیچ بازی نیست٬ بلکه توانایی رشد از طریق ترکیب پیوسته رشد با بازی تا حد امکان میسر است. نسبت به زنده بودن نوعی معصومیت کودکانه و کنجکاوی دارند٬ و در نتیجه می دانند چگونه بزرگسالان خوبی بوده٬ در عین حال کودک درون خویش را پرورش داده و قدر آنرا بدانند. به نظر من اینها بهترین نمونه برای پیروی هستند و من آنها را مردمان نامحدود می نامم.

 

( برگرفته از کتاب " زنده باد خودم" نوشته "دکتر وین دایر" )