وفاداری و نهی از منکر

و از خطبه های آن حضرت است

-مردم!- همانا وفا همزاد راستی است، و هیچ سپری چون وفا بازدارنده -گزند- نیست. و بی وفایی نکند، آن که می داند او را چگونه بازگشتگاهی است. ما در روزگاری به سر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی دانند، و نادانان آن مردم را ُگرُبز و چاره اندیش خوانند. خداشان کیفر دهد! چرا چنین می پندارند؟ گاه بوَد که مردِ آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر کار، چاره را واگذارد تا آن که پروای دین ندارد، فرصت شمارد و سود آن را بردارد.

 

خطبه 41 نهج البلاغه

یک فاجعه ملی

مازاد عروس                                                               کسری داماد

 

تا به حال همه نوع مازاد و کسری شنیده بودیم، الا مازاد عروس و کسری داماد!!!

خبر یک ملیون جمعیت مازاد دختران بر تعداد پسران و نگرانی از کسری 6 ملیون داماد در 10 سال آینده کمی نگران کننده است.

خبر شگفت انگیز و کمی مضحک، ارائه لوایح ابتکاری به مجلس همچون پرداخت مالیات، برای خانواده هایی که پسر ندارند به منظور تولید فرزند ذکور!!! و تنبیه در صورت عدم موفقیت نیز با خبر فوق همراه شد.

از طرح مالیات برای خانواده های بدون پسر می گذریم. زیرا بعید است یک چنین طرحی به تصویب برسد. اما برمیگردیم به موضوع مازاد عروس و کسری داماد.

از حالا به بعد آقا پسرها باید قدر خودشان را بدانند. هر چیز که کم و نایاب می شود ارزش بیشتری پیدا می کند. و تا چند سال دیگر ارزش داماد خیلی خیلی بالا می رود. اگر الان دخترها تقاضای خانه و ماشین و پول و ... می کنند، شاید تا چند سال دیگر داشتن تنها یک سقف برای زندگی کردن – مثل زمان های گذشته- و تشکیل زندگی کافی باشد.

خلاصه اینکه دیگر نگران ازدواج نباشند. بالاخره ازدواج خواهند کرد (مزدوج خواهند شد).

در یکی از ایالت های شرقی هند، رسمی وجود دارد به نام داماد دزدی. خانواده هایی که دختر دارند، در صورتی که برای دخترشان خواستگار نیاید یا به هر دلیلی هنوز ازدواج نکرده باشد، خانواده دختر با پرداخت پول به باندهای مافیایی داماد دلخواه خود را می دزدند و آنها را مجبور به ازدواج می کنند و اگر خواست خانواده دختر از سوی وی رد شود، او را آنقدر می زنند تا قبول کند.

(گفته می شود یکی از دلایل داماد دزدی، درخواست جهیزیه های سنگین از طرف داماد است)

بعید نیست تا چند سال دیگر این رسم در کشور خودمان هم مرسوم شود. پس اگر روزی توسط شخصی ربوده شدید، زیاد نگران نباشید زیرا احتمالا به عروسی خودتان دعوت شده اید.

البته یک فایده دیگر این رسم ایجاد اشتغال است. یعنی ایجاد باندها و شرکت هایی تحت عنوان داماد دزدی!!!

دیگر اینکه به جای رفتن به این خانه و آن خانه، راحت بنشینید تا دختر خانم ها به خانه آنها بیایند و آقایان انتخاب کنند.

امروزه هم دیگر امکان فداکاری از آقایان برای تعدد زوجات سلب شده است. چون از قدیم گفته اند : “ مرد دوزنه باید شب تو مسجد بخوابه”   

البته اگر توی خانه هم راهش دهند خرج و مخارج زندگی به قدری زیاد است که باز هم این عمل ناممکن می شود.

به هر حال خانم ها زودتر اقدام کنند. دامادها دارند تمام می شوند.

 

و اما به راستی در چند سال آینده با توجه به موضوعی که عنوان شد چه عواقب و سرانجامی در انتظار جامعه ما خواهد بود؟ و این مساله چه مشکلات و مسائلی را ایجاد خواهد کرد؟ آیا راه حلی برای جلوگیری از این پیش بینی ناخوش آیند وجود دارد؟

به عنوان تبریک

ساعت های آغازین سال 1383 شمسی است. امتیاز سال شمسی این است که حداقل در این نیمکره مقارن با شروع بهار است و نو شدن طبیعت؛

باید از هر نقطه عطفی در زمان و مکان چیزی آموخت و برابر همان دعای تحویل سال سعی مان این باشد که حال خود را عوض کنیم. بهترین راه برای این تحول آن است که متواضع باشیم و بپذیریم که نادانسته های ما زیاد است و بپذیریم که از هر کسی یا از هر موجودی می توان آموخت، و به اصلاح راه پرداخت و یکقدم به پیش رفت.

حتما نام پائولو کوئیلیو نویسنده مشهور برزیلی را شنیده اید؛ در سفری که ایشان در سال 79 به ایران داشته اند در یک جلسه پرسش و پاسخ در تالار شیراز از ایشان سوال می کنند که آیا مرادی ضروری هست و پیری باید داشته باشیم یا باید به تنهایی سفر کنیم و اگر به پیر یا مرادی نیاز هست شما مرادتان کیست؟

خلاصه پاسخ ایشان این است که هر کس در هر لحظه ای می تواند مراد آدم باشد، انسان جرقه ای از پرتو خداست. در این سیر هر انسانی می تواند به انسان دیگر کمک کند، چون همیشه اوست که در لحظه موعود و مکان موعود حاضر است. لحظاتی هست که می توانم کمک بکنم و لحظاتی هست که نمی توانم کمک بکنم، زندگی همین است و ....  »

و من به یاد آوردم که زمانی در جاده اسالم به خلخال در یک فصل بهاری سال ها قبل طی طریق می کردم. صدای جیرجیرک ها، با هم به گوش می رسید. من همان جا برای خودم یادداشت کردم که می شود از جیرجیرک ها هم آموخت. آنها در پشت برگ ها در عمق جنگل آوایی را سر می دهند، بی آنکه منتظر توجه و تشویق کسی یا کسانی باشند. باید تابید بدون اینکه بدانیم به چه کسی یا چه چیزی می تابد.

و باید اضافه کرد که حشره هم می تواند «مراد» و «راهنمای» انسان باشد.

کافی است متواضع باشیم، عمیق نگاه کنیم، عمد داشته باشیم که بهتر و متعالی تر شویم.

انشاالله

 

بابا