آیا حق با شیطان بود؟

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿34﴾

« و چون به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده برید٬ همه سجده بردند جز ابلیس که سرکشید و کبر ورزید و از کافران شد »

(بقره ٬ 34)

 

موضوع آفرینش انسان و سجده بر آن از سوی فرشتگان جز شیطان که استکبار ورزید و از کافران شد در چندین سوره از قرآن مطرح شده است  ( بقره٬ 34 ؛ طه٬ 16 ؛ اعراف٬ 11 ؛ حجر٬ 30 و 31).

وقتی به این موضوع فکر می کنم که چرا شیطان از دستور خداوند سرپیچی کرد به جواب های متعدد و گاهی ضد و نقیض می رسم تا آنجا که گاهی حق را به شیطان می دهم.

شیطان در گفتگویی که با خداوند انجام داده است و در برخی سوره های قرآن (اعراف٬ 12 ؛ ص٬ آیات 74 الی 76 ؛ حجر٬ آیات 32 الی 33) هم به آن اشاره شده است دلایل خود را اینگونه بیان می کند:

1-     برای اینکه من بهتر از او هستم٬ مرا از آتش آفریده ای و او را از گل.

2-     گفت من کسی نیستم که به انسانی که از گل خشک بازمانده از لجنی بویناکش آفریده ای سجده برم.

 

شاید شیطان تفاوت در خلقت خود و آدمی را تنها بهانه ای قرار داده بود. شاید سرپیچی از دستور خداوند نه از سر خودخواهی و خودبرتربینی ٬ بلکه به آن دلیل بود که از آینده انسان خبر داشت و می دانست چه جرم ها و جنایاتی شکل خواهد گرفت؛ چه خون ها خواهد ریخت. شاید او مخلوقی را می دید که نه تنها خون همنوع خود را بدون هیچ ابایی می ریزد٬ بلکه از گوشت آن نیز استفاده می کند؛ عملی که هیچ مخلوق دیگری آن را انجام نمی دهد.

 

« و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشینی در زمینم٬ گفتند آیا کسی را در آن می گماری که در آن فساد می کند و خونها می ریزد٬ ... »

(بقره٬ بخشی از آیه 30)

 

ابلیس در یکی از گفت و گوهایش با خداوند می گوید:    قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿16﴾

« پروردگارا از آنجا که مرا فریفتی٬ بر سر راه راست تو در کمین آنان ] بندگان[ می نشینم »

(اعراف٬ 16)

لذا بعضی از اهل تصوف٬ از جمله حلاج و عین القضاة٬ در مقام دفاع از ابلیس و توجیه کار او برآمده اند و سرپیچی او را حاکی از رسوخ او در توحید دانسته اند که نخواست جز به خداوند بر کسی سجده برد؛ و گفته اند ابلیس این امر به سجده را دام یا امتحانی از سوی خداوند می پنداشت و همین توجیهات راه را برای پیدایش فرقه شیطان پرستان باز کرده است.

اما نکته ای در این آیه (اعراف، 16) وجود دارد که نمی توان بی تفاوت از کنار آن گذشت؛ و آن نسبت دادن اغوا به خداوند است که غریب به نظر می رسد.

شیخ طوسی اغوا را به سه معنی گرفته است:

1-     محرومیت شیطان از بهشت.

2-     حکم به غوایت شیطان کردن. چنانکه وقتی می گوید اضللتنی ، یعنی حکم به ضلالت من دادی.

3-     نابود ساختن به لعن الهی.

 

بعضی نیز گفته اند مراد شیطان از اینکه به حق تعالی گفته است « از آنجا که مرا فریفتی ... » این است که مرا با حکم به سجده کردنم بر آدم امتحان کردی و من اشتباه کردم و گمراه شدم؛و این تفسیر مطلوبی است. زیرا شیطان خداشناس و موحد بود٬ و حتی به تعبیر بعضی عرفا از شدت غیرت و تعصب در ایمان بود که حاضر نشد به غیر از خدا سجده کند. شیطان از این نظر گمراه شد یا به قول خودش فریب خورد که تصور می کرد امر به سجده بردنش به آدم٬ از این است که خداوند می خواهد خلوص و اخلاص و عبودیت او را امتحان کند. لذا کوشید ثبات قدم خود را حفظ کند٬ غافل از آنکه روح بندگی و اساس آن در اطاعت است.

 

و آن زمان که شیطان از سجده بر آدم سر باز زد٬ « گفت پروردگارا پس مرا تا روزی که ]مردمان[ برانگیخته شوند مهلت ده (79) فرمود ]پذیرفتم[ تو از مهلت یافتگانی (80) تا روز آن هنگام معین (81) گفت ]سوگند[ به عزت تو که همگی آنان را گمراه خواهم ساخت (82) مگر آنان٬ از بندگانت را که اخلاص یافته اند (83)

( ص٬ آیات 79 الی 83)

البته پاسخ دادن به این مساله مشکل که چرا خداوند شیطان را آفریده یا به او تا روز قیامت مهلت داده و دست  او را در فریفتن بندگان باز گذارده است٬ طبق هر مشرب و مکتب اسلامی دشوار است.

این سوال و مبحث نیز خود جای بحث بسیار دارد که در اینجا نمی گنجد.

 

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿30﴾

« و چون پروردگارت به فرشتگان گفت من گمارنده جانشینی در زمینم٬ گفتند آیا کسی را در آن می گماری که در آن فساد می کند و خونها می ریزد٬ حال آنکه ما شاکرانه تو را نیایش می کنیم و تو را به پاکی یاد می کنیم؛ فرمود من چیزی می دانم که شما نمی دانید»

(بقره٬ 30)

و سرانجام تمام فرشتگان سجده کردند؛ هر چند شاید دلیل خلقت آدمی را نمی دانستند. اما ایمان بی حد و اندازه آنان به خداوند باعث شد تا چنین کاری را قبول کنند.

در خلقت انسان رازی نهفته است که هیچیک از فرشتگان و حتی شیطان با سال ها عبادت پروردگارش نتوانست آن را درک کند.

اینگونه به نظر می رسد که مقام آدمی آنقدر والاست که حتی فرشتگان و شیطان که به گفته خود٬ آفریده شده از آتش است و برتر از گل آدم٬ ارزش سجده کردن را دارد و به محض آنکه آفریده می شود مقامی بالاتر از آنان پیدا می کند و با عبادت خداوند به جایگاهی می رسد که حتی فرشتگان نیز به آن دسترسی ندارند.

ایکاش ارزش خود را می دانستیم ...

 

* با اقتباس از قرآن کریم؛ ترجمه بهاءالدین خرمشاهی