نوشته قبلی من مطلبی بود با عنوان « سرباز هیولا نیست» که در آن به نحوه رفتار و برخورد مردم با سربازان پرداخته بودم. دوستان لطف کرده بودند و نظراتی داده بودند که اکثر آنها با من موافق بودند و از برخورد ناشایست با سربازان اظهار تاسف کرده بودند. در این میان یکی از دوستان (باران) نظری متفاوت با دیگران داشتند. نظری که شاید مهر تاییدی بر رفتار مردم باشد. نظر این دوست عزیز را عینا در زیر می آورم:
« به شما کاری ندارم.... ولی اون سرباز ها همینان ؟ اونا دنبال دختر مردم تا ۴ تا خیابون اونور تر راه می افتاند؟ اونا برای غذای کو گوشت نق نق می کردن؟ اونا برای در رفتن از سربازی ۱۰۰ تا دروغ می گفتند؟ .... نه اونا این کارارو نمی کردن ... توقع نداشته باش باهات همون بر خوردی بشه که با پسر ۱۶ ساله ای می شد که خودش رو مینداخت روی سیم خاردار تا بقیه از روش رد شن برای شکستن خط دشمن ...
نه تو عین اونایی نه ما مردم سال ۶۱ .... »
قبل از هر چیز به خاطر نظری که داده بودند باید تشکر کنم. اما در اینجا لازم دانستم به چند نکته در رابطه با نظر ایشان برای رفع برخی سوء تفاهم ها اشاره کنم.
ایشان در ابتدا نوشته اند « به شما کاری ندارم» در صورتی که نوشته های ایشان به گونه ای است که هیچکس از اتهاماتی که ایشان زده اند تبرئه نمی شود، حتی من. همچنین به موضوع مزاحمت های خیابانی از سوی سربازان اشاره کرده اند. نمی دانم چند مورد به این شکل را دیده اند اما تعمیم آن به کل، کم لطفی به نظر می رسد. آیا اینگونه مزاحمت ها تنها از سوی سربازان انجام می گیرد؟ درصد مزاحمت ها از سوی سربازان بیشتر است یا از سوی افراد عادی؟
در مورد غذا هم باید بگویم وضعیت غذا در دوره جنگ با تمام کمبودهایی که وجود داشت معمولا بهتر از زمان حال بوده است. وضعیت غذا در دوره آموزشی ما به نحوی بود که حداقل 3 یا 4 نفر در هر روز نیاز به آمبولانس و بهداری پیدا می کردند. غذاها به کمک مواد جانبی مثل لیمو، نان، پیاز، آب و ... که خود بچه ها تهیه می کردند قابلیت خوردن پیدا می کرد. آیا با وجود این همه درآمد از بابت نفت، نباید کمی هم به وضعیت پادگان ها رسیده شود؟ آیا توقع غذایی با کیفیت کمی بالاتر توقع زیادی است؟
آیا می دانید که برای افرادی که در جبهه بودند مرتب و به مقدار زیاد مواد غذایی و میوه می بردند؟ و آیا می دانید ما در طول مدت 2 ماه رنگ میوه را ندیدیم؟ و تنها آخر دوره 15 عدد هندوانه برای 3000 نفر آورده بودند.
دیگر اینکه چرا نباید توقع همان رفتاری را داشته باشم که با پسر 16 ساله ای می شد که به قول شما خود را روی سیم خاردار انداخته است؟ شما باید بدانید که اکنون با هیچ کشوری در جنگ نیستیم. آیا شما توقع دارید الان هم مثل آن زمان بدون هیچ دلیل خاصی روی سیم خاردار برویم؟ چگونه این پیش بینی را کرده اید که دیگر این کارها صورت نخواهد گرفت؟ از کجا معلوم که اگر دوباره جنگی پیش بیاید - که البته امیدوارم این اتفاق نیفتد- همان رفتارها را نبینیم؟
به هر حال شما دوست عزیز باید بدانید که سربازها هم آدم هستند و احترام به انسان در هر شأن و مقامی که باشد واجب است.
و اما طبق گفته شما، نه تنها من بلکه خیلی ها جرأت سربازان سابق را ندارند و مردم ما هم مثل سال های 61 نیستند. درباره سربازان توضیح دادم و اینکه رفتار آنها در دوره جنگ قابل پیش بینی نیست. اما رفتار مردم طبق نوشته شما تغیر کرده است. اما چرا؟
سلام ممنون که به یادم بودی .من هم با نظر تو در مورد سربازها تا حدودی موافقم ولی عزیز تو هر صنفی خوب بد هست
بابت توجه شما متشکر ... باز هم می گم مخاطب شما تنها نیستید اما شما هم هستید !!! من نگفتم که فقط سرباز ها ... می کنند گفتم سرباز ها این کار رو می کنند ... نفی یکی اثبات دیگری نیست .....
خوبه که به نظرات توجه می کنید ... ولی کاش یه بار دیگه بخونید ... من نه کار مردم رو تایید مردم نه شما رو تکذیب ....
ما با هیچ کشوری در حال جنگ نیستیم ... ولی اگه بودیم ... من با ۲۰ سال سن هیچ فداکاری رو نمی کردم ... منظور مقایسه برای برتری دادن یه نفر نیست ... منظور تشریح تفاوت ها بود ... همین ..... باز هم برای پاسخ کامل شما ممنونم ....
تو جنگ نیستیم که نیستیم...تو باید خودتو بندازی رو سیم خاردار...اصلا هم شوخی ندارم.سیم خاردار رو ساختن که آدم بپره روش دیگه!!!!!دهه!
ta vaghty az ye zahkm ke jang dorost karde hanooz khoon michekad, jang be payan nareside .
سلام ممنونم از نظرت .حقیقتش لینک شما را اشتباها پاک کردم الان دوباره انرا به لیستم اضافه می کنم (در واقع بعد از پاک شدن لینک متوجه شدم ادرس وبلاگتان را ندارم!)
سلام
همینطوره که میگی پیمان جان
بیچار سرباز ها، چه اتهاماتی که بهشون وارد نمیشه. اگه بخوان یه غذای درست حسابی هفته ای یه بار به خورد سرباز ها بدن شاید یه مرغ تصادفی باشه!
نمی خوام به شهرستانی ها توهین کرده باشم، اما بعضی بی جنبه بازی ها رو میشه از این قشر دید که در تهران خدمت می کنند. وگرنه فکر می کنم چشم و گوش پسر تهرونی از این مسائل خواسته یا ناخواسته پره!
و همینطوری نباید قضاوت کرد، اصلاْ وضع حالا رو نباید با وضع اون سالها مقایسه کرد!
بازم می گم بیچاره سرباز ها!
چه فکرهایی که دربارشون نمی کنند!
۱. سلام. ۲. لینکی که در مورد مایکل جکسون گذاشتم صفخه نیست بلکه یه آهنگ از مایکله که در مورد مسلمون شدن خودش خونده. ۳. موفق باشی.
لینکم یادم رفت :D
سلام
از لطفت ممنونم پیمان جان .
متاسفانه تو جامعه ما همیشه خشک و تر با هم می سوزن . درسته که تر ذاتاّ مایل به سوختن نیست اما به زورم که شده می سوزوننش!...
شاد و پیروز باشی .
سلامی از طرفه یک دل شکسته که روز ی خودش صاحب دل بود و اکنون در زیر سم اسبانه کالسکه خوشبختی سفید ه معشوقه سابقش کفن پوش است و همه به او می گویند تو گناه کاری ولی دلم به من می گوید تنها گناهه من عشقه معصوم و با حیاام بوده است و بس*خواهم خواند وبلاگتون رو شاید حرفی یا نکته ای در آن بیابم که آرامم کند
.......................
.........
.................گ
موفق باشی
سلام ... چی بگم والا ...
سلام .عزیز من توی ایران دیگه هیچ کس به هیچ کس احترام نمیزاره .زیاد دلخور نباش ؛) منم آبدیت کردم .خوش باشی تا بعد بای بای
شما هم وبلاگ خوبی دارین میتونیم با هم تبادل لینکی داشته باشیم موفق باشید
اقا پیمان سربازیم تموم میشه!به قول معروف این نیز بگذرد!!
سلام
خیلی مطالبت دلنشین بود .یه خواهش ازت داشتم
یه نسخه از سرباز هیولا نیست برام بفرست
با نشکر سرباز وظیفه حبیب علیزاده