معرفی ابوی (بابا)

از امروز به بعد ابوی هم خواهد نوشت. ابوی دستی در قلم دارد. بیشتر برای دل خودش می نویسد و هر از چند گاهی به رسانه ای نیز می فرستد.

علاقه مندی های او در مسائل سیاسی و اجتماعی و ... است. چندی قبل هم داستان کوتاه او با عنوان «بر باد رفته» را در وبلاگ قرار داده بودم.

منتظر نوشته های جدید بابا باشید.

من، مرگ را

اینک موج سنگین گذر زمان است که در من می گذرد.

اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من می گذرد.

اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من می گذرد.

***

در گذر گاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام.

در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام.

در گذر گاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کرده ام.


نیلوفر و باران در
تو بود

خنجر و فریادی در من.

فواره و رؤیا در تو بود

تالاب و سیاهی در من.

 

در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم.

***

من برگ را سرودی کردم

سر سبز تر ز بیشه

 

من موج را سرودی کردم

پرنبض تر ز انسان

 

من عشق را سرودی کردم

پر طبل تر زمرگ.

 

سر سبز تر ز جنگل

من برگ را سرودی کردم

 

پرتپش تر از دل دریا

من موج را سرودی کردم


پر طبل تر از
حیات

من مرگ را

سرودی کردم.

*****

 

احمد شاملو