رد پای خداوند

امشب رویایی داشتم:

خواب دیدم بر روی شنها راه می رفتم،

همراه با خود خداوند.

و بر روی پرده شب

تمام روزهای زندگیم را، مانند فیلمی دیدم.

 همانطور که به گذسته ام نگاه می کردم،

روز به روز از زندگی را،

دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد،

یکی مال من و یکی از آن خداوند،

راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت.

آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم.

در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت...

اتفاقا، آن محل ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود،

روزهایی با بزرگترین رنجها، ترسها، دردها و ......

آنها از او پرسیدم:

خداوندا تو به من گفتی که تمام ایام زندگی ام با من خواهی بود .

و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم .

خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات دردآور مرا تنها گذاشتی ؟

خداوند پاسخ داد:

فرزندم ، تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود .

من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت ،

نه حتی برای لحظه ای،

و من چنین نکردم

هنگامی که در آن روزها، یک رد پا بر روی شن دیدی

من بودم که تو را به دوش می کشیدم.

 

( متاسفانه نام نویسنده و یا مترجم مطلب فوق را پیدا نکردم اما به نظر می رسد مربوط به فرهنگ عامیانه مردم برزیل است )

نظرات 12 + ارسال نظر
بیتا دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:58 ب.ظ http://aida755.blogsky.com

سلام پیمان عزیز
وبلاگ خوبی داری
و اینکه واقعا حق باشماست باید دوست داشته باشیم
من هم واقعا دوست دارم .
مرسی از حرفهای قشنگت
مو ید باشی

جاودانگی دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:26 ب.ظ http://gahnevesht.persianblog.com

وای که اگه خدا آدم رو گاهی کول نکنه چقدر زندگی غیر قابل تحمله !

هاله دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ب.ظ http://chekhabara.blogsky.com

از پرنده های مهاجر بپرس اشیانه ام را و از قاصدک های رقصان رازهای پنهانم را اگر به بن بست تاریکی رسیدی بدان آن سو تر دری هست رو به جلگه ی خورشید آنگاه آشیانه را سقفی بساز رازم را کلیدی بزن و جلگه را صاحب باش مرسی که به من سر زدی
و ببخش که اینجوری برات پیام میزارم به دلایلی مجبور شدم آپدیت کنم و و متاسفانه وقت کامنت گذاشتن هم ندارم ایشالله از خجالتت در میام :"

صنم سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 11:58 ق.ظ http://sanam59.persianblog.com

دلم واسه خدا تنگ شده!!!

هاله شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:24 ق.ظ http://chekhabara.blogsky.com

سلام دوست خوبم شما چرا آپدیت نمیکنی نگران شدن

ممد آقا شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 04:14 ب.ظ http://RoOrO.tk

سلام پیمان جان...وبلاگ بسیار زیبایی داری( از لحاظ محتوا) اگه یه قالب باحال هم روش بزاری دیگه محشر! لینک؟ اوکی اعضای سازمان موافقت کردند..تا یکی دو روز دیگه باشه؟/ت
« سازمان پرروهای جهان » - دفتر دبیر کل
dabir@RoOrO.tk

بهزاد پسر تهرانی در آمریکا شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 09:15 ب.ظ http://faryar.blogsky.com

پیمان جان
وبلاگت و دیدم واقعا پر احساسات .
راجب لینک هم حتما در اسرع وقت .

پیچک یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:20 ب.ظ http://peechak.blogsky.com

درود
میذارم
از من که نیست احتمالا از آی اس پی ه
هر جور راحتی

بانو یکشنبه 1 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:29 ب.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام....
من هم اولین باریه که اینجا میام..
راستی من اینو تو یه وبلاگ دیگه دیدم...
ولی!
ارزش ۲ بار خوندنو داشت..
پیروز باشی

ما مان کوچولو دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:14 ق.ظ http://dokhtarakekocholoo.persianblog.com/

سلام...خیلی متنش قشنگ بود...من اولین بار این رو کنار یه نقاشی که البته به زبان اصلی هم نوشته شده بود خوندم...واقعا متن جالیه..خوشحالم چنین مطلبی رو نوشتی..

دامپزشک کوچولو دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ق.ظ http://dampezeshk.blogspot.com

سلام آقا پیمان. ممنونم کهبه وبلاگ من سر زدی. خوشحال شدم. شما هم وبلاگ خیلی خوبی داری . ببینم تو هم به موسقی سنتی و شجریان علاقه داری؟‌ :)
خوش بگذره ؛)

الهام دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:24 ق.ظ http://elham85.blogsky.com

عجب شعری من که خیلی خوشم اومد کاش اسم شاعر یا نویسندشم میدونستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد